داستان های عبرت اموز

مطالب و داستان های جالب و کوتاه

داستان های عبرت اموز

مطالب و داستان های جالب و کوتاه

سلام دوست عزیزم،مهم نیست کی هستی و وبلاگ من را از کجا پیدا کردی اما می خوام بگم این وبلاگ رو نوشتم که هر وقت از همه جا خسته شدی یه سری بهش بزنی و یادت بیفته یکی اون بالا هست که همه ی ما رو خیلی دوست داره خیلی بیشتر از اونی که فکرش رو بکنی فکر نکن من کس خاصی هستم که دارم این حرفها رو میزنم من هم خیلی وقتها یادم میره و کلی غر میزنم اما شاید با نوشتن این وبلاگ خودمم آدم بهتری بشم

به امید اینکه همه مون آدم بهتری باشیم

بایگانی

در کودکی همیشه فکر میکردم شبها کسی زیر تختم پنهان شده است. نزد روانپزشک رفتم و مشکلم را گفتم روانپزشک گفت: "فقط یک سال هفته‌ای سه روز جلسه ای 50 تومان بده و بیا تا درمانت کنم"  از آنجایی که این پول را نداشتم که بپردازم بیخیال شدم و نرفتم.

شش ماه بعد آن پزشک را در جایی دیدم پرسید: "چرا نیومدی؟" گفتم: "خُب، جلسه‌ای پنجاه تومان، برای یک سال خیلی زیاد بود. یه نجّار منو مجانی معالجه کرد. خوشحالم که اون پول رو پس‌انداز کردم و یه وانت نو خریدم" پزشک گفت: "عجب! میتونم بپرسم اون نجّار چطور تو رو معالجه کرد؟" گفتم: "به من گفت اگه پایه‌های تختخواب را ببُرم، دیگه هیچکس نمی‌تونه زیر تختت قایم بشه"

 نکته :

👁‍برای هر تصمیم گیری شتاب نکنیم.

💭محدودیتها همیشه بد نیست گاهی باعث خلاقیتهای ارزنده ای میشود.

‍🗨سخت ترین و گرانترین راه حل الزاما بهترین راه حل نیست.

💭چشمها را باید شست جور دیگر باید دید.

 

ارسال نظر

تنها امکان ارسال نظر خصوصی وجود دارد
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
نظر شما به هیچ وجه امکان عمومی شدن در قسمت نظرات را ندارد، و تنها راه پاسخگویی به آن نیز از طریق پست الکترونیک می‌باشد. بنابراین در صورتیکه مایل به دریافت پاسخ هستید، پست الکترونیک خود را وارد کنید.